مرد کور

گلهای کلاس پنجم من

کلاس پنجم دبستان دخترانه ی معینی بوشهر

مرد کور

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود..او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!

وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید



نظرات شما عزیزان:

فروزان مرندی
ساعت17:01---29 آذر 1391
خانم مطالب خیلی خوبه اما یک کوچولو کم است


نرجس موسوی
ساعت13:39---27 آذر 1391
خ

نرجس
ساعت13:27---27 آذر 1391
خانم کاشکی بازی داااشششتخانم کمی سرگرمی بد نیست بعدنم اگر بازی نمی گذارید یکم.لطیفه بزارید: P

زهرا شکوهی
ساعت13:26---27 آذر 1391
خیلی زیبا بود...خوشم امد خانم معلم گلم

زهرا
ساعت9:57---8 مهر 1391
خانم مطلب های جدید تری بذارین من هر روز به وبلاگتون میام

زهرا فراشبندی
ساعت11:14---7 مهر 1391
خانم چرا مطلب های جدید تری نمی ذارین

زهرا فراشبندی
ساعت13:20---4 مهر 1391
سلام خانم لطفا مطلب های بیشتری بگذارید

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: